در اين نوشتار سعي بر اين است با مراجعه به ده آيه از آيات قرآن مجيد گوشه اي از آثار و فوايد دين، ايمان و تقوي بيان شود. نويسنده براي دسترسي به اين هدف از نظرات مفسران عظام بهره گرفته است. اميد آنكه اين تلاش ناچيز در جهت تبيين و ترويج مفاهيم قرآني مفيد واقع گردد. اينك با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم:
¤ ¤ ¤
و ما انزلنا عليك الكتاب الالتبين لهم الذي اختلفوا فيه و هدي و رحمه لقوم يؤمنون
« و ما (اين) كتاب را بر تو نازل نكرديم. مگر براي اينكه آنچه را در آن اختلاف كرده اند براي آنان توضيح دهي و (آن) براي مردمي كه ايمان مي آورند، رهنمود و رحمتي است.» (نحل 46)
اصولا خود قرآن با اضافه بر آنچه كه پيامبر(ص) بيان كنيد بهترين و روشنترين وسيله هدايت كردن و بزرگترين وسيله رحم و ترحم است براي افرادي كه بخواهند ايمان بياورند.
در اين آيه خداوند رسول اكرم(ص) را مورد خطاب قرار داده مي فرمايد: يا محمد(ص)، كتاب را (كه همان قرآن مجيد مي باشد) بدين منظور بر تو نازل كرديم كه آنچه را كه درباره اش اختلاف دارند برايشان بيان كني تا هركس قابل و خواهان هدايت است هدايت شود و به هر كس كه قابليت را ندارد حجت تمام گردد. به عبارت ديگر آنچه كه كفار از وجود حق و توحيد بجميع اقسام آن و عدل بجميع معاني آن و نبوت جميع انبياء از آدم تا خاتم و ميان حلال و حرام و ساير احكام او اثبات معاد و ساير امور ديني، اعتقادي، اخلاقي، تكليفي، فرعي كه در هر يك از آنها هر طايفه از اين كفار انكار كرده و با طوائف ديگر اختلاف داشته اين قرآن بيان حق مي كند و اثبات مي كند و باطل را رد و ابطال مي نمايد.
(و هدي و رحمه لقوم يؤمنون) آنچه كه مربوط به بحث ما است همين قسمت از آيه است. قرآن وسوسه هاي شيطان را از دل آنان مي زدايد. پرده هاي فريبنده نفس اماره و شيطان صفتان را از چهره حقايق كنار مي زند. خرافات و جناياتي را كه در زير ماسك هاي فريبنده پنهان شده آشكار مي سازد. اختلافاتي را كه در سايه هوي و هوس پديد آمد، برمي چيند قساوت ها را پايان مي دهد و نور هدايت و رحمت در همه جا مي باشد.
آيه شريفه هدايت و رحمت را مختص به مؤمنين قرار داده براي اين است كه بهره برداران از اين كتاب فقط مؤمنين هستند زيرا براي آنها دو بهره است: يكي در دنيا، به بركت قرآن به دين حق علماً و عملا، باطناً و ظاهراً، قلباً و لساناً هدايت شدند و ديگر بهره آنها اينكه مشمول رحمت الهي شدند و در قيامت سعادت رستگاري و فيوضات الهي و نجات از مهالك نصيبشان مي شود. به عبارت ديگر قرآن مؤمنين را به سوي حق و رحمت و لطف از جانب حق هدايت مي كند.
واذكروا نعمه الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا و كنتم علي شفا حفره من النار فانقذكم منها كذالك يبين الله لكم آياته لعلكم تهتدون.( آل عمران 103)
«ياد كنيد: آنگاه كه دشمنان (يكديگر) بوديد، پس ميان دلهاي شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شديد و بركنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد. اين گونه خداوند نشانه هاي خود را براي شما روشني مي كند، باشد كه شما راه يابيد.»
اين آيه شريفه به نعمت بزرگ اتحاد و برادري اشاره مي كند و آن را محصول و ثمره دين معرفي كرده و مسلمانان را به تفكر درباره وضع اندوهبار گذشته و مقايسه آن «پراكندگي» با اين وحدت دعوت مي كند و مي گويد فراموش نكنيد كه در گذشته چگونه با هم دشمن بوديد ولي خداوند در پرتو اسلام و ايمان دلهاي شما را به هم مربوط ساخت و شما دشمنان ديروز، برادران امروز شديد و جالب توجه اينكه كلمه نعمت را دو بار تكرار كرده و به اين طريق اهميت موهبت اتفاق و برادري را گوشزد مي كند.
نكته ديگر اين كه مسئله تأليف قلوب را به خود نسبت داده، مي گويد: خدا در ميان دلهاي شما الفت ايجاد كرد و با اين تعبير اشاره به يك معجزه اسلام شده را اگر سابقه دشمني و عداوت پيشين عرب را درست دقت كنيم كه چگونه كينه هاي ريشه دار در طول سالهاي متمادي در دلهاي آنها انباشته شده بود و چگونه در يك موضوع جزئي و ساده كافي بود آتش جنگ خونيني در ميان آنها بيفروزد. و اين امر اهميت اين معجزه بزرگ اجتماعي اسلام را آشكار مي كند، و ثابت مي گردد كه از طرق عادي و معمولي امكان پذير نبود كه در طي چند سال، از چنان ملت پراكنده، كينه توز و نادان و بي خير ملتي واحد و متحد و برادر بسازند. موضوع فوق از نظر دانشمندان و مورخان غيرمسلمان نيز مخفي نمانده و همگي با اعجاب فراوان از آن ياد كرده اند.
كلمه شفا در اصل به كناره چاه يا خندق و مانند آن گويند. خداوند مي فرمايد: «شما در گذشته در لبه گودالي از آتش بوديد كه هر آن ممكن بود در آن سقوط كنيد و همه چيز شما خاكستر گردد اما خداوند شما را نجات داد و از اين پرتگاه به نقطه امن و اماني كه همان نقطه برادري و محبت بود رهنمون ساخت.» در مورد كلمه نار آنچه از نظر دانشمندان استفاده مي شود اين است كه نار كنايه از جنگها و نزاعهايي بود كه هر لحظه در دوران جاهليت به بهانه اي در- اعراب شعله ور مي شد. اين عبارت اوضاع خطرناك عصر جاهليت منعكس مي شود كه هر لحظه خطر جنگ و خونريزي آنها را تهديد مي كرد و خداوند در پرتو نور اسلام آنها را از آن وضع نجات داد كه اين خود باعث نجات از آتش سوزان دوزخ نيز مي باشد.
رسول اكرم(ص) پيرامون اهميت اخوت ديني مؤمنان مي فرمايد: مثل المؤمنين في توادهم و تراحمه كمثل الجسد الواحد اذا اشتكي بعضه تداعي سائره باالسهرو الحمي.(1) مثل افراد با ايمان در دوستي و نيكي به يكديگر همچون اعضاي يك پيكر است كه چون بعضي از آن رنجور شود و به درد آيد اعضاي ديگر را قرار و آرامش نخواهد بود.
الذين امنوا و تطمئن قلوبهم بذكرالله الا بذكر الله تطمئن القلوب
«همان كساني كه ايمان آورده اند و دل هايشان به ياد خدا آرام مي گيرد آگاه باش كه با ياد خدا دل ها آرامش مي يابد.»(رعد 82)
هميشه اضطراب و نگراني بزرگترين بلاهاي زندگي انسان ها بوده و هست و عوارض ناشي از آن در زندگي فردي و اجتماعي كاملا محسوس است. هميشه آرامش يكي از گمشده هاي مهم بشر بوده و به هر دري مي زند تا آن را پيدا كند و اگر تلاش و كوشش انسان ها را در طول تاريخ به جاي پيداكردن آرامش از طريق صحيح و كاذب جمع آوري كنيم خود كتاب بسيار قطوري را تشكيل مي دهد. بعضي از دانشمندان مي گويند به هنگام بروز بعضي از بيماري هاي واگير همچون وبا از هر ده نفر كه ظاهرا به علت وبا از بين مي روند اكثر آنها به علت نگراني و ترس است و اقليتي از آنها حقيقتا به خاطر ابتلا به بيماري وبا از بين مي روند و به طور كلي آرامش و دلهره نقش بسيار مهمي در سلامت و بيماري فرد و جامعه و سعادت و بدبختي انسان ها دارد و چيزي نيست كه بتواند از آن به آساني گذشت و به همين دليل تاكنون كتاب هاي زيادي نوشته شده كه موضوع آنها فقط نگراني و راه مبارزه با آن، و طرز به دست آوردن آرامش است. بشريت براي تحصيل آرامش به هر چيز دست انداخته و در هر وادي گام نهاده و تن به انواع اعتيادها داده ولي قرآن با يك جمله كوتاه و پرمغز، مطمئن ترين و نزديك ترين راه را نشان داده و مي گويد: بدانيد كه ياد خدا آرامش دل هاست.
براي روشن شدن اين حقيقت قرآن به توضيح زير توجه كنيد:
الف: عوامل نگراني و پريشاني
1- گاهي اضطراب و نگراني به خاطر آينده تاريك و مبهمي است كه در برابر فكر انسان خودنمائي مي كند، احتمال زوال نعمت ها، گرفتاري در چنگال دشمن، ضعف و بيماري و ناتواني و درماندگي و احتياج همه اينها آدمي را رنج مي دهد، اما ايمان به خداوند قادر متعال، خداوند رحيم و مهربان، خدائي كه همواره كفالت بندگان خويش را برعهده دارد مي تواند اين نگراني ها را از ميان ببرد و به او آرامش دهد كه تو در برابر حوادث آينده درمانده نيستي، خدائي داري توانا قادر و مهربان.
2- گاهي گذشته تاريك زندگي فكر انسان را به خود مشغول مي دارد و همواره او را نگران مي سازد. نگراني از گناهاني كه انجام داده، از كوتاهي ها و لغزش ها اما توجه به اينكه خداوند غفار توبه پذير و رحيم و غفور است، به او آرامش مي دهد به او مي گويد عذر تقصير به پيشگاهش بر، از گذشته عذرخواهي كن و در مقام جبران باش كه او بخشنده و جبران كردن ممكن است.
3- ضعف و ناتواني انسان در برابر عوامل طبيعي و گاه در برابر انبوه دشمنان داخلي و خارجي او را نگران مي سازد كه من در برابر اين همه دشمن نيرومند در ميدان جهاد چه كنم؟ و يا در مبارزات ديگر چه مي توانم انجام دهم؟ اما هنگامي كه به ياد خدا مي افتد و متكي به قدرت و رحمت او مي شود قدرتي كه برترين قدرت هاست هيچ چيز در برابر آن ياراي مقاومت ندارد، قلبش آرام مي گيرد، با خود مي گويد: آري من تنها نيستم من در سايه خدا، بي نهايت قدرت دارم، قهرماني هاي مجاهدان در راه خدا در جنگ ها، چه در گذشته و چه در حال و سلحشوري هاي اعجاب انگيز و خيره كننده آنان، حتي در آنجايي كه تك و تنها بوده اند، بيانگر آرامشي است كه در سايه ايمان پيدا مي شود.
4- گاهي نيز ريشه نگراني هاي آزاردهنده انسان، احساس پوچي زندگي و بي هدف بودن آن است ولي آن كسي كه به خدا ايمان دارد و مسير تكاملي زندگي را به عنوان يك هدف بزرگ پذيرفته است و تمام برنامه ها و حوادث زندگي را در همين خط مي بيند نه از زندگي احساس پوچي مي كند و نه همچون افراد بي هدف و مردد، سرگردان و مضطرب است.
5- عامل ديگر نگراني آن است كه انسان گاهي براي رسيدن به يك هدف زحمت زيادي را متحمل مي شود، اما كسي را نمي بيند كه براي زحمت او ارج نهد و قدرداني و تشكر كند. اين ناسپاسي او را شديدا رنج مي دهد و در يك حالت اضطراب و نگراني فرو مي برد اما هنگامي كه احساس كند كسي از همه تلاش ها و كوشش هايش آگاه است و به همه آنها ارج مي نهد و براي همه پاداش مي دهد ديگر چه جاي نگراني و ناآرامي است؟
6- سوء ظن ها و توهم ها و خيالات پوچ يكي ديگر از عوامل نگراني است كه بسياري از مردم در زندگي خود از آن رنج مي برند ولي چگونه مي توان انكار كرد كه توجه به خدا و لطف بي پايان او و دستور به حسن ظن كه وظيفه هر فرد باايماني است اين حالت رنج آور را از بين مي برد و آرامش و اطمينان جاي او را مي گيرد.
7- دنياپرستي و دلباختگي در برابر زرق و برق زندگي مادي يكي از بزرگترين عوامل اضطراب و نگراني انسان ها بوده و هست تا آنجا كه گاهي عدم دستيابي به رنگ خاصي از لباس يا كفش و كلاه و يا يكي ديگر از هزاران وسائل زندگي ساعت ها و يا روزها و هفته ها فكر دنياپرستان را مشوش مي كند. اما ايمان به خدا و توجه به آزادگي مؤمن كه هميشه با زهد و پارسايي سازنده و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگي مادي همراه است به همه اين اضطراب ها پايان مي دهد، هنگامي كه روح انسان «علي وار» آنگونه وسعت مي يابد كه بگويد دنياي شما درنظر من بي ارزش تر از برگ درختي است كه در دهان ملخي باشد كه آن را مي جود. نرسيدن به يك وسيله مادي يا از دست دادن آن چگونه امكان دارد آرامش روح آدمي را برهم زند و طوفاني در قلب و فكر او ايجاد كند.
8- يك عامل مهم ديگر براي نگراني ترس و وحشت ازمرگ است كه هميشه روح انسان ها را آزار مي داده است و از آنجا كه امكان مرگ تنها در سنين بالا نيست بلكه در سنين ديگر مخصوصا به هنگام بيماري ها، جنگ ها، ناآرامي ها وجود دارد، اين نگراني مي تواند عمومي باشد ولي اگر ما از نظر جهان بيني مرگ را فنا و نيستي و پايان همه چيز بدانيم (همان طور كه ماديون مي پندارند) اين اضطراب و نگراني كاملا بجاست و بايد از چنين مرگي كه نقطه پايان همه آرزوها و موفقيت ها و خواستهاي انسان است ترسيد، اما هرگاه در سايه ايمان به خدا مرگ را دريچه اي به يك زندگي وسيعتر و والاتر بدانيم و گذشتن از گذرگاه مرگ را همچون عبور از دالان زندان و رسيدن به يك فضاي آزاد بشمريم ديگر اين نگراني بي معناست. بلكه چنين مرگي- هرگاه در مسير انجام وظيفه بوده باشد- دوست داشتني و خواستني است.